شما هیچی نیستید

من در خانواده‌ای بدنیا آمدم که پدر و مادرم هر دو زاده‌ی گیلان بوده‌اند؛ البته چندین دهه پیش به مازندران نقل مکان کردند و من در این استان بدنیا آمدم. بگذارید بدون هیچ مقدمه‌ای، یک سری از خصوصیات مهم خطه‌ی شمال کشور (گیلان، مازندارن، گلستان) را برایتان لیست کنم:

  • یکی از کهن‌ترین و اصیل‌ترین اقوام ایرانی.
  • مجاورت با بزرگ‌ترین دریاچه دنیا.
  • دارای ذخایر نفت و گاز.
  • دارای چندین بندر، فرودگاه، و خطوط ریلی مهم.
  • دسترسی مستقیم به هفت استان ایران (خصوصا پایتخت).
  • دسترسی مستقیم دریایی و هوایی به چهار کشور مجاور بدون نیاز به رد شدن از خاک ایران یا سایر کشورها! (و حتی دسترسی مستقیم به قاره‌ای دیگر از طریق روسیه!)
  • از معدود مناطق ایران که اقتصاد آن وابستگی بسیار کمی به نفت دارد!
  • آب و هوای معتدل.
  • از جمله‌ی توریستی ترین نقاط کشور.
  • نقش مهم در دامداری، کشاورزی، مرکبات، لبنیات.
  • جزو معدود نقاط کشور که دسترسی مستقیم به گوشت دام، پرندگان، و آبزیان دارد.
  • معادن فراوان.
  • بزرگ‌ترین ذخایر آب.
  • وابسته بودن امنیت غذایی کل کشور به این منطقه.
  • دارای سهم بزرگ از کارخانجات معروف کشور.
  • جنگل‌ها و گونه‌های متنوع جانوری.
  • دارای زبان، صنایع هنری، و موسیقی کاملا اصیل و منحصر بفرد.
  • نقش پررنگ در جنگ هشت ساله، و در کل دفاع از کشور در طول تاریخ.

شاید بتوان اینطور گفت که شمال کشور، جزو معدود نقاط، یا بهتر بگویم، تنها نقطه‌ای از کشور است که اگر همین الان دور تا دور آن یک دیوار کشیده شود، نیازی به هیچ عامل خارجی نخواهد داشت و می تواند به طور کاملا مستقل به کار خود ادامه دهد!

گاهی بین برخی از اقوام اصیل و کهن ایرانی، صحبت‌هایی در راستای خودبرتر بینی یا حتی استقلال از ایران به وسط می‌آید. اما اگر خوب دقت کرده باشید، چنین صحبت‌هایی از محدوده‌ی شمالی کشور به گوش نمیرسد. و یا بسیار به ندرت و از سر دلخوری های گذرا… شاید از خود بپرسید، چطور ممکن است بخش‌هایی از کشور بدون وجود حتی نیمی از امکانات شمال، ادعای استقلال داشته باشند ولی خود شمال چنین ادعایی را مطرح نکرده باشد؟ حتی با اینکه شمال به کررات از طرف دیگر بخش‌های کشور مورد تمسخر قرار گرفته:

  • به ما می‌گویند پشت کوهی! حتی با اینکه از بین همین پشت کوهی‌ها، سر و کله‌ی پدر و پسری پیدا شد که ایران را از یک ویرانه‌ی مطلق به یک کشور آبرو مند تبدیل کردند!
  • به ما می‌گویند زمین پرست. در حالی مشتری اصلی زمین‌های ما خودشان هستند!
  • به ما می‌گویند کله‌ماهی‌خور… در حالی که هنوز سفره‌ی ناهاری که برای‌شان پهن کردیم روی زمین است!
  • لهجه و گویش مارا مسخره می کنند، بدون اینکه بدانند همین لهجه و گویش نشانه‌ی اصالت و قدمت است.
  • نیمی از محدوده‌ی شمال را بی‌غیرت و بی‌ناموس خطاب می‌کنند. همیشه در جک‌ها اصغرآقایی بوده در خطه‌ی شمال که به خانه می‌آید و زن یا مادرش با بقال یا قصاب کوچه روی تخت است!
  • سریال‌های متفاوتی از رسانه‌ی ملی پخش می‌کنند و ما را در موقعیت‌های طنز قرار می‌دهند. و ما نه تنها کوچیک‌ترین اعتراضی نمی‌کنیم، که اتفاقا خودمان با آن همراه می‌شویم تا طنز ماجرا بیشتر شود.
  • اگر یک سری از منابع طبیعی و خدادادی به شمال نمی‌رسید، حکومت ما که وضع‌اش مشخص است… اگر هم رسیدگی‌ای هست، از جانب خدا بوده نه از جانب دولت‌ها!… برای نمونه، ماهم مثل تمام استان‌های ایران، برای دکتر رفتن و معالجه شدن، تنها یک راه داریم و آن هم آمدن به تهران است. چون امکاناتی نیست… و باور کنید یا نکنید، ما خودمان در خیلی از شهر های شمالی، میوه و ماهی را گرانتر از تهران می‌خریم!
  • بخش قابل توجه از توریست هایی که به شمال می‌آیند، هیچ احترامی برای فرهنگ بومی این منطقه قائل نمی‌شوند (که متاسفانه گاهی درگیری‌هایی هم به وجود می‌آید). و وقتی هم می‌روند، ما باید تا چندین هفته زباله‌های آن‌ها را از خیابان‌ها و طبیعت خود پاک کنیم.

با تمام این صحبت‌ها…چرا صحبت‌هایی مبتنی بر خودبرتر بینی یا استقلال خواهی از شمال کشور به گوش نمی‌رسد؟ چون مردم شمال یک نکته را بسیار خوب درک کرده‌اند:


«ما هیچی نیستیم!... ما بدون وجود تک تک شما مردم ایران، هیچی نیستم»

ما فهمیده‌ایم که اساس ما، اعتبار ما، تاریخ ما، و فرهنگ ما به شما مردم ایران گره خورده. به «ما» مردم ایران گره خورده. ما فهمیده ایم که این مملکت صاحب خانه‌هایی دارد؛ و ما به عنوان یکی از کهن‌ترین صاحب خانه‌های آن، هیچ علاقه‌ای به جدا شدن از کشور نداریم. عجیب است که برخی از اقوام، که حتی شاید قدمتی بیشتر از ما داشته باشند، هنوز متوجه نشده‌اند که در این کشور مهمان نیستند که بخواهند جدا شوند؛ خودشان صاحب خانه‌اند! اگر هم قرار است کسی را از کشور بیرون بیندازند، جای دیگری را نگاه کنند، نه خودشان را!

ما درک کرده‌ایم که دریای ما، جنگل ما، کوه‌های ما، آب و هوای ما، و ذره ذره خاک ما، در تملک ما مردم شمال نیست. برای کل مردم ایران است. از سانت به سانت جنگل‌های سرسبز ما، یه کرد همانقدر حق دارد که یک گیلانی حق دارد. از قطره قطره‌ی دریای ما یک یزدی همانقدر حق دارد که یک مازندرانی حق دارد. از وجب به وجب خاک ما یک بلوچ همانقدر حق دارد که یه گلستانی حق دارد. هر امکاناتی که داریم و نداریم، به کمک کل مردم ایران بدست آمده. از جیب کل مردم ایران خرج شده. و ادعای استقلال داشتن، دقیقا برابر با دزدی از کل مردم ایران است!

یاد روزهای سخت بیفتید. یاد روزهای جنگ. یاد سیل. یاد زلزله… یاد اون روزها که حکومت عین خر در گل گیر کرده بود و نمی دانست باید چه کند… فکر می‌کنید که آن‌ها به سراغ شما آمدند؟ نخیر…از دورترین شهرهای ایران، شهر‌هایی که هیچ گزندی از این بلایا نبرده بودند، برای هموطن‌ها پول جمع شد. آذوغه جمع شد. لباس جمع شد. سرپناه ساخته شد… فکر می‌کنید کار حکومت بوده؟ نخیر، اگر ما مردم ایران دلسوز هم نباشیم، کسی دلسوز ما نیست…

بنابراین اگر فکر میکنید از سایر نقاط ایران برتر هستید… اگر فکر می‌کنید که استقلال از ایران حق شماست… بگذارید به شما بگویم که:


«شما هیچی نیستید!... شما بدون وجود تک تک مردم ایران، هیچی نیستید!»

نظرات

comments powered by Disqus